ممکن است برخی جملات در هنگام اجرا تغییر کرده باشند.
آقای پی: من آقای پی ام و اینجا استودیو چی؟کجا؟چرا؟ است. به پادکست سوالهای یهویی خوش اومدین.
من اینجام که با زبون درازم یه سوال رو از جعبهی سوالهای یهویی بردارم و هوپسی دوپسی جواب آماده است.
بچهها این دفعه هم کلی از بچهها جواب سوال من رو پیدا کردن و ما آخر این قسمت صداشون رو پخش میکنیم. اما امروز یه قسمت خیلی خیلی ویژه داریم. چون ما یه مهمون خیلی دوست داشتنی داریم که من دعوتش کردم بیاد استودیو. این مهمون ما قراره به کلی از سوالهای بچهها جواب بده. بچهها شما همهتون مهمون ما رو میشناسین و فکر کنم مثل من خیلی دوستش دارین. اما قبل از اینکه بریم ببینیم مهمون امروزمون کیه بیاین یکی ازسوالهایی رو که من به خاطرش از این مهمونمون دعوت کردم که به پادکست ما بیاد رو با هم بشنویم. موافقین؟ دو درجه به چپ سه درجه به سمت بالا. هدف جعبه سوالهای یهویی. زبون شلاقی به سمت سوالهای یهویی.
{افکت}
بارانا: سلام من بارانا هستم تو شهر کرج زندگی میکنم. سوالم این بود که زنبورها نیششون رو از کجا مییارن؟
{موسیقی}
آقای پی: ووهووو چه سوال باحالی. اما چندتا سوال دیگه شبیه سوال بارانا داریم که در ادامهی برنامه اونها رو هم پخش میکنیم. بچهها فکر کنم دیگه میتونین حدس بزنین مهمون امروز ما کیه. خب من ۱۰ ثانیه بهتون وقت میدم که حدس بزنین و بگین که مهمون امروز ما کیه.
{صدای تایمر}
آقای پی: شنوندگان عزیز مهمون این قسمت پادکست سوالهای یهویی رو بهتون معرفی میکنم. این شما و این جناب ستوان ویزبی از گارد تکاوران ویژه ملکه.
{صدای تشویق حضار}
ویزبی: ممنونم. ممنونم. خجالتم ندین. آقای پی خوب شد من و تو با هم آشتی کردیم و من میتونم بیام تو پادکست تو.
آقای پی: منم خیلی خوشحالم که امروز به پادکست سوالهای یهویی اومدی. خب امروز چندتا سوال داریم و ممکنه بعضی از بچهها هم وسط برنامه تلفنی تماس بگیرن. بیا از همین سوال بارانا شروع کنیم.
ویزبی: بارانا پرسید که زنبورها نیششون رو از کجا مییارن. خیلی سوال جالبیه. نیش ما زنبورها بخشی از بدنمونه و با ما رشد میکنه. توی کندو کلا سه مدل زنبور هست. ملکه ما زنبورهای کارگر و زنبورهای نر. زنبورهای نر که نیش ندارن چون باید در خدمت ملکه باشن. ما زنبورهای کارگر نیش داریم و خود ملکه. نیش ما هم انتهای بدنمونه.
آقای پی: ببینم کوش؟
ویزبی: ایناهاش. خیلی تیزه مراقب باش.
آقای پی: اوه اوه. من که اصلا دوست ندارم جناب ستوان نیشم بزنه. خب بریم سوال بعدی رو با هم بشنویم.
رسام:سلام من رسام هستم از تهران سوالم اینه که زنبورها چرا نیش می زنن؟
آقای پی: خیلی سوال جالبی بود. واقعا چرا؟ چرا شما زنبورها نیش میزنین؟
ویزبی: نیش ما برای اینه که مراقب کندو و ملکه باشیم که اگه خطری ملکه یا کندو رو تهدید کرد بریم با دشمن بجنگیم.
آقای پی: گفتی خود ملکه هم نیش داره. اون دیگه چرا؟ مگه شما مراقبش نیستین؟
ویزبی: نیش ملکه برای یه کار دیگه است. بالاخره مقام ملکه بالاست و ممکنه یکی بخواد خودش رو جای ایشون جا بزنه. اون نیش برای حل کردن دعواها توی خانوادهی سلطنتیه.
آقای پی: آهان فهمیدم.
{صدای تلفن}
آقای پی: خب اولین دوستمون بهمون زنگ زد. الو بفرمایید شما؟
ستاره: سلام من ستاره هستم از ماهشهر
آقای پی: سلام ستاره جان تو چندتا سوال دیگه هم برامون فرستادی فکر کنم. بگو ببینم چند سالته؟
ستاره: من ۵ سالمه
آقای پی: خیلی از آشناییت خوشحالم. حالا بگو ببینم چی کار داشتی با ما؟
ستاره: میخواستم بگم که ستوان ویزبی کار بدی کرد که آدامس چسبوند به شیشه چون همه جا کثیف میشه.
ویزبی: بابا من یه اشتباهی کردم. چرا هی به روم مییارین. آقای پی نکنه من رو آوردی اینجا که دوباره منو یاد اشتباهاتم بندازی؟
آقای پی: نه نه من اصلا نمیخواستم اینکار رو بکنم.
ستاره: من فکر کنم آقای پی میتونه برای ویزبی کار دستی درست کنه و بده بهش که رابطهشون بهتر بشه.
آقای پی: چه پیشنهاد خوبی. اتفاقا من خودم هم تو فکرش بودم که یه هدیه به ستوان ویزبی بدم. ممنونم ستاره که زنگ زدی فعلا خدافظ.
{صدای قطع کردن}
آقای پی: ستوان اگه موافق باشی سوال بعدی رو بشنویم.
ویزبی: آره بریم بشنویم.
ترمه: سلام ترمه از مشهد ۷ سالمه چرا خرسها از زنبورها فرار می کنن؟
آقای پی: واقعا خرسها به اون بزرگی از شما میترسن؟ نمیدونستم.
ویزبی: چی فکر کردی. ما زنبورهای عسل خیلی با هم هماهنگیم. خرسها هم چون عسل دوست دارن خیلی وقتها میزنن کندو رو خراب میکنن. ما هم برای اینکه فراریشون بدیم چندتایی بهشون حمله میکنیم. نیشم رو که دیدی چقدر تیزه. خب خرسها هم از این نیشها خوششون نمییاد دیگه.
آقای پی: خب اگه موافق باشی بریم سوال بعدی رو بشنویم.
ویزبی: میشه من یه دقیقه برم پایین تو آشپزخونه ببینم آبی آبقندی چیزی پیدا میشه یا نه. خیلی حرف زدم گلوم خشک شده.
آقای پی: لازم نیست بری پایین من برات شربت آب قند با گلاب درست کردم.
ویزبی: آقای پی ببین من خیلی دوستت دارم. ولی واقعا اون دفعه که برام شربت درست کردی خیلی بد مزه بود. اگه این رو هم اینطوری درست کردی من نمیخوام ممنون.
آقای پی: نه نه. این دفعه وویس فرستادم از لارا شوکتی پرسیدم اون هم دستور تهیه درست شربت رو برام با وویس فرستاده.
ویزبی: کو بزن بشنوم ببینم.
آقای پی: بیا
{کلیک}
سلام من لارا شوکتی هستم من یه نظر دارم که الآن میگم من به نظرم راه حلی دارم که میتونه آقای پی با ستوان ویزبی دوست بشه. آقای پی برای ستوان ویزبی آب قند درست کنه توش هم گلاب بریزه و برای ستوان ویزبی بفرسته که باهاش دوست بشه.
ویزبی: اگه همینطوری که لارا گفته درست کردی که به نظر خوشمزه مییاد. یه لیوان بریز بخورم ببینم
آقای پی: بفرمایین
{صدای قورت دادن آب}
ویزبی: آخیش چقدر خوشمزه بود. ممنونم آقای پی. لارا اگه صدای من رو میشنوی از تو هم ممنونم. . کاش منم زودتر پادکستم رو بزنم بچهها برام صدا بفرستن.
آقای پی: بچهها بدون پادکستت هم تو رو هم دست دارن. باور کن.
{صدای تلفن}
آقای پی: یه لحظه صبر کن ببینم این کیه زنگ زده بعد مییام ادامهی سوالها رو بپرسم. الو بفرمایین.
دلیار: سلام من دلیار هستم ۶ ساله از تهران
آقای پی: سلام دلیار جان.
دلیار: میخواستم بگم ستوان دوم ویزبی از گارد تکاوران ملکه من با تو هم دوستم من هر دوتون رو خیلی دوست دارم هم تو رو هم دنا رها و رو همه تونو دوست داریم.
ویزبی: ا من رو گفت؟ خیلی خوشحال شدم. منم دوستت دارم دلیار جون.
آقای پی: دیدی گفتم بچهها تو رو هم خیلی دوست دارن. ممنونم دلیار که زنگ زدی و گفتی. فعلا خدافظ.
{قطع کردن گوشی}
آقای پی: خب بریم سوال بعدی رو بشنویم.
ارشا: سلام اسم من ارشا ۷ ساله من عاشق چیزهای علمیام. سوالم این بود که زنبورهایی که عسل تولید نمیکنن به چه درد میخورن؟
آقای پی: مگه زنبوری هم داریم که عسل درست نکنه؟ نمیدونستم.
ویزبی: بله خیلی زنبورهای دیگه هستن که عسل تولید نمیکنن. اون زنبورها زنبور عسل نیستن. خیلیهاشون تنها زندگی میکنن. ولی اونها هم خیلی برای طبیعت مهم هستن. چون اونها هم توی گرده افشانی کمک میکنن و باعث میشن درختها بتونند زیاد بشن که برای محیط زیست خیلی مهمه. اگه بچهها بخوان بیشتر دربارهی گرده افشانی بدونن میتونن قست قصهی عاشقانهی گلها رو از فصل اول چی کجا چرا گوش بدن. بگذریم. بعضی از زنبورها هستن که از ما زنبورهای عسل بزرگترن. اونها شکارچی هستن و حشرههای کوچیکتر رو شکار میکنن. اینها هم خیلی مهم هستن چون باعث دفع حشرههای بدی میشن که میخوان گیاهها رو خراب کنن. خلاصه ارشا جون میخواستم بگم هر موجود زندهای که توی طبیعت هست به یه دردی میخوره و یه دلیلی داره که هستن.
آقای پی: اگه موافق باشی خیلی سریع بریم سوال بعدی رو بشنویم.
پرنیان: سلام من پرنیان مروتی هستم زنبورهای عسل تخمگذاری میکنن و اونا شهد گلها رو میخورن و اون ها رو چطوری تبدیل به عسل میکنن؟
ویزبی: خب این چندتا سوال بود. ببین پرنیان جان فقط و فقط زنبور ملکه تو کندو تخمگذاری میکنه. یعنی همهی ما فرزندان ملکه هستیم. ما زنبورهای معمولی یه غذایی درست میکنیم مخصوص ملکه بهش ژل سطلنتی یا royal gel میگن. ما این رو مخصوص ملکه درست میکنیم و کس دیگه حق نداره اون رو بخوره. ما این رو میدیم به ملکه و ایشون هم وقتی این رو میخورن میتونن پشت سر هم تخمگذاری کنن و چندهزارتا تخم بذارم. اینجوریه که کندو درست میشه. عسلی که شما میخورین در حقیقت غذای ما زنبورهای کارگره. ما این عسل رو درست میکنیم و توی کندو ذخیره میکنیم برای زمستون و مواقعی که غذا کم باشه. ما شهد گل رو میمکیم و میریزمشون توی یه کیسهای و با خودمون میبریم توی کندو و اونجا توی انباریهایی که توی کندو درست کردیم خالی میکنیم. شب که همه بر میگردن از جمعآوری شهد گل دوباره این شهدها رو میمکیم یه سری پروتئین و چیزهای دیگهای به اسم آنزیم رو بهش اضافه میکنیم. بعد همگی با هم شروع میکنیم به بال زدن اینجوری آب شهد کم میشه و شهد غلیظ میشه و تبدیل به عسل میشه.
آقای پی: خیلی جالب بود ستوان. من نمیدونستم عسل اینجوری درست میشه. فکر کنم فقط یه سوال دیگه مونده باشه. بریم اون رو هم بشنویم.
حامی: سلام ستوان ویزبی از گارد تکاوران ویژه ملکه من حامی ام از شیراز می خواستم بپرسم که شما زنبورها وقتی گم میشید ملکهتون پیداتون میکنه یا نه؟
ویزبی: سلام حامی جان. خیلی خوشحالم که باهات آشنا میشم. والا باید بگم که ملکه در روز باید مدام تخمگذاری کنه. اون اصلا خیلی کم پیش مییاد که از کندو بره بیرون. اصلا اگه بره بیرون یعنی اینکه باید کل کندو رو جمع کنیم باهاش ببریم. ما هم کم پیش مییاد که گم بشیم. چی بشه بادی و بارونی چیزی پیش بیاد که گم بشیم.
{صدای تلفن متفاوت}
آقای پی: ا چرا زنگ تلفن عوض شد. الو الو. روی این خط که کسی زنگ نزد. این صدای تلفن توه ستوان ویزبی.
ویزبی: شاید تلفن همراه من باشه. ببخشید باید قبل برنامه صداش رو قطع میکردم. اگه اجازه بدین همین رو فقط جواب بدم. الو الو بفرماین.
رادمهر: سلام ستوان ویزبی من رادمهر هستم از گچساران
ویزبی: سلام رادمهر با من کاری داشتی؟
رادمهر: میخواستم بگم برای آقای پی شصت پای جیرجیرک ببر که برای همیشه با هم دوست باشین.
ویزبی: خیلی فکر عالیای کردی. چرا به فکر خودم نرسیده بود. ممنونم رادمهر خدافظ.
{قطع کردن}
ویزبی: ببخشید دیگه تلفن فوری بود باید جواب میدادم. میگم اگه کاری نداری و سوالی نمونده من برم. میخوام سر راه برگشت به کندو یه سر به دوست جیرجیرکم بزنم کارش دارم.
آقای پی: سوالها تموم شده. اتفاقا خود منم میخواستم برم پایین با دنا و رها کاردستی نه نه نه بازی کنیم. فقط آخر برنامه میشه تو یه سوال یهویی از بچهها بپرسی؟
ویزبی: آخجون باشه. ببین من به بچهها قبلا گفتم که زنبورها گل آویشن و شکوفهی گیلاس دوست دارن. اما میدونستین که زنبورهای عسل گلهای دیگه رو هم دوست دارن. سوال من اینه که اسم چندتا گل دیگه که ما زنبورها دوست داریم رو بگین.
آقای پی: خیلی جالب بود. بچهها تا قسمت بعدی فرصت دارین که جواب ستوان ویزبی رو بدین. من تو قسمت قبلی از بچهها پرسیده بودم که چرا شهابسنگها به زمین نمیخورن و چرا زمین سوراخ سوراخ نیست. الآن هم بعد از خداحافظی ما صدای بچههایی که جواب سوال یهویی ما رو دادن رو میشنویم تا بفهمیم چرا شهابسنگها به زمین نمیخورن.
بچهها این پادکست سوالهای یهویی بود پس پس
ویزبی: پس چی؟
هیچی باید یهویی خدافظی کنی.
ویزبی: آهان آهان پس خدافظ.
آقای پی: آره یهویی خدافظ.