لولو: سلام من لولو هستم. خفاش جهانگرد که عاشق کشف دنیاست. بچهها نتونستیم توی قسمت قبلی سومین کلید جعبهی طلسم دیوی رو پیدا کنیم. اگر نمیدونین ماجرای کلید و دیوی و طلسم چیه بهتره برین قسمتهای قبلی ما رو گوش کنین، اگر هم میدونین که بیاین که بریم ببینیم میتونیم کلید سوم رو پیدا کنیم یا نه.
{موسیقی}
لولو: بچهها یادتونه توی قسمت قبل من رفتم خونهی یه نفری که با لپتاپ کار میکرد و کارش هم این بود که ببینه مشتریهاش چقدر درآمد داشتن، چقدر باید پول بدن، چقدر براشون میمونه و این عددها رو با هم جمع میزد.
ناداوان: سلام بچهها فهمیدین که من چیکارهام؟
لولو: بچهها یادتونه که دیوی طلسم کرده بود که همهی مردم شهر شبیه هم بشن. اینی که الآن حرف زد ناداوان نبود همون کسی بود که رفته بودیم خونهاش. خب بذار من ایمیلم رو چک کنم ببینم کسی از بچهها برام صدا فرستاده که بگه این خانم یا آقا چیکاره است.
{صدای بچهها}
لولو: آره بچهها ممکنه شما درست گفته باشین. شاید ما اومدیم به خونهی یه حسابدار. بچهها حسابدار کارش اینه که حساب میکنه هر کسی چقدر پول داره، به چه کسایی باید پول بده و از چه کسایی باید پول بگیره.
حسابدار با صدای خودش: ا ا ا ا آره انگار من حسابدارم. من هرچی فکر میکردم یادم نمیاومد. بچهها ممنونم که گفتین من چیکارهام. من صدام برگشت به صدای خودم. قیافهام هم شبیه خودم شد. بچهها خیلی ممنونم.
لولو: خب حسابدار عزیز میشه برم زیرزمین خونهات. حتما کلید سوم جعبهی طلسم دیوی توی زیرزمین خونهی توه.
حسابدار: بفرما. بفرمایید پایین.
{صدای تق و توق}
لولو: یافتم یافتم. اینم سومین کلید. حسابدار عزیز ممنون من باید برم سریع جعبه رو باز کنم. خداحافظ. بالهای خفاشی پیش به سوی کلبهی ناداوان.
حسابدار: خداخاااافظ.
{صدای بال زدن}
لولو: ناداوان؟! ناداوان؟! کجایی؟ من کلید سوم رو هم پیدا کردم. جعبه رو بیار. ناداوان کجایی بابا؟
ناداوان با صدای خواب آلود: لولو اینقدر سر و صدا نکن من خوابم.
لولو: ناداوان الان چه وقت خوابه. پاشو. پاشو باید هم بریم قفل سوم رو باز کنیم هم ببینیم کلید چهارم توی کدوم خونه است. اصلا وقت نداریم.
ناداوان: من نمیدونم تو چه عجلهای داری همهی قفلها رو زودی باز کنی. اصلا میدونی چیه من مریضم باید استراحت کنم.
لولو: وای مریض شدی؟ چرا؟ حالت خوب نیست؟
ناداوان: نه نه نه. نمیدونی چقدر حالم بده. تازه خیلی هم گشنمه. هیچی نخوردم.
لولو: آخی. ناداوان. بذار ببینم توی یخچال خونه چیزی هست بیارم بخوری؟
{صدای در یخچال}
لولو: هوووم خب بستنی داری و شکلات داری و اه اه یه غذای موندهی خراب. اینجا که چیزی نیست بدم بهت. بستنی و شکلات برای کسی که مریض شده اصلا خوب نیست. خب فهمیدم. بذار من الآن میرم کلید چهارم رو پیدا کنم و سر راه میرم برات سوپ مقوی میخرم مییارم میخوری خوب میشی. بگو ببینم جعبه کجاست؟
ناداوان: اه اه من سوپ دوست ندارم. اصلا هم نمیدونم جعبه کجاست؟
لولو: ناداوان من که نمیدونم چرا دوست نداری من زودتر طلسم رو بشکنم ولی خودتم خوب میدونی من الان یه رادار بزنم جعبه رو پیدا میکنم. در ضمن وقتی که حالمون بد میشه و مریض میشیم باید غذاهای خوب و مقوی بخوریم.
{صدای رادار}
لولو: رادار خفاشی به چپ چپ به راست راست عقب و جلو جعبهی دیوی کجاست؟
لولو: خب دادههای رادار من میگه که جعبه ا ا ا جعبه که زیر پتویی که تو زیرش خوابیدی ناداوان. بده من جعبه رو؟
ناداوان: ا اینجا بود. من ندیدمش. بیا اینم جعبه.
لولو: واقعا نمیدونستی؟ باشه. حالا بده من هم باید قفل رو باز کنم هم آدرس کلید چهارم رو پیدا کنم هم برات سوپ بگیرم.
{صدای کلید}
لولو: آخجون آخجون باز شد. سومین کلید هم باز شد. خب بذار ببینم روی قفل چهارم چه آدرسی نوشته؟
{صدای دست کشیدن روی قفل}
لولو: هوووم این ب ۴ ۱۱ . بچهها شما هم فهمیدین که آدرس کلید چهارم کجاست؟ آره آره درست فهمیدین محلهی اینوری بالا کوچهی چهارم پلاک ۱۱.
ناداوان: لولوجان میبینی که من حالم خوب نیست نمیتونم ببرمت. میخوای امروز کلید چهارم رو بیخیال شو برو همون شکلات بستنیهای توی یخچال رو بیار با هم بخوریم گل بگیم گل بشنویم.
لولو: ناداوان انگار واقعا حالت خوب نیستها. اصلا نمیخواد منو برسونی. من خودم بلدم برم. دیگه شهر رو یاد گرفتم. تا بر میگردم هم بستنی و شکلات نخوریها برات خوب نیست. من بر میگردم یه غذای خوب هم برات می یارم. بالهای خفاشی به سمت کلید چهارم.
{صدای بال زدن}
لولو: بچهها رسیدم. بذارین در بزنم ببینم کی این دفعه مییاد پشت در.
{تق تق تق}
ناداوان: بله بفرمایین با کی کار داشتین جانم؟
لولو با صدای یواش: یه لحظه فکر کردم ناداوان خودمونه. یادم نبود همه صداشون شبیه هم شده.
لولو با صدای بلند: من لولو هستم. خفاش جهانگرد که عاشق ….
ناداوان: بله جانم بله جانم. الآن دیگه همهی مردم شهر دربارهی شما میدونن. ولی میدونی که باید شغل من رو حدس بزنی. آخه من خیلی دلم برای صدا و قیافهی خودم تنگ شده.
لولو: باشه آمادهام. وسایلت رو بده ببینم با چی کار میکنی.
ناداوان: نمیتونم بهت بدم جانم.
لولو: آخه چرا؟
ناداوان: آخه وسایل من خیلی حساس هستن و نباید دست کسی بهشون بخوره. آخه ممکنه کثیف بشن.
لولو: خب نمیشه بدی بعد بری بشوریشون؟
ناداوان: نه نه. اصلا خودمم با دستکش بهشون دست میزنم.
لولو: خیلی خب باشه. بذار ۵ تا سوال رو بپرسم تا صبح نشده. اممم. سوال اولم اینه که شما یه چیزی میسازین یا یه چیزی رو تعمیر میکنین؟
ناداوان: ما چیزی نمیسازیم. ولی یه چیزهایی که خراب شده رو درست میکنیم.
لولو: هوووم. یه چیزهایی که خراب شده رو درست میکنین؟
ناداوان: آره آره. این شد دو تا سوال.
لولو: ای بابا. این که سوال نبود. اصلا ولش کن. الان صبح میشه خوابمون میگیره. خب اون چیزیهایی که خراب شدن چوبیان یا آهنیان یا پلاستیکیان یا خاکی؟
ناداوان: هیچکدوم. نه چوبیان نه آهنیان نه پلاستیکیان نه خاکی.
لولو: آهان آهان فهمیدم نکنه شما هم صداهای خراب شده رو درست میکنین؟
ناداوان: صداهای خراب شده؟ نه. ما کاری به صداهای خراب شده نداریم.
لولو: خب پس میشه خودت بگی چی رو درست میکنی؟
ناداوان: من آدمها رو درست میکنم. آدمهایی که حالشون خوب نیست مییان پیش من من درستشون میکنم. حالا ۳۰ ثانیه وقت داری که حدس بزنی کار من چیه؟
{صدای تایمر}
لولو: به نظرتون کسی که آدمهایی که حالشون خوب نیست رو درستشون میکنه کیه؟ تازه وسایلش هم خیلی حساسه و نباید کثیف باشه. حتما برای اینه که با وسایلش حال آدمها رو خوب میکنه. من که فهمیدم. شما هم فهمیدین؟
ناداوان: خب وقتت تموم شد. زودباش بگو من کارم چیه؟
لولو: تو یه دکتری.
دکتر با صدای خودش: آهان. آره راست میگی. من دکتر هستم. دکتری که حال آدمهایی که مریض شدن رو خوب میکنه.
لولو: آخجون خیلی خوشحال شدم خب حالا میشه برم تو زیرزمینتون کلیدچهارم رو پیدا کنم؟
دکتر: بله بله بفرمایین جانم. از اون طرف جانم.
لولو: بالهای خفاشی به سمت زیر زمین.
{صدای تق و توق}
لولو: یافتم یافتم. اینجاست. کلید چهارم اینجاست.
{صدای بال زدن}
{دینگ دینگ}
لولو: ا انگار یه پیام دارم از رهاست. رها پیام صوتیه برام صدا فرستاده. بذار بشنوم ببینم چی گفته؟
رها: سلام لولو. من و دنا داشتیم پادکستت رو گوش میکردیم گفتیم بهت بگیم که دکتر رو ببری ناداوان رو ببینه. آخه اون مریض بود. شاید دکتر اون رو ببینه بتونه خوبش کنه.
لولو: ا ا ا آره رها راست می گه خانم دکتر ناداوان حالش بد شده شما میتونین بیاین بریم حالش رو خوب کنین؟
دکتر: معلومه جانم این کار منه. بذار وسایلم رو بردارم الان مییام.
لولو: زود بیاین باید غذا هم بخریم. تا شما مییان من هم با بچهها خدافظی میکنم. بچهها کلید چهارم رو هم پیدا کردیم. بعد از اینکه حال ناداوان رو خوب کردیم، من خودم قفل چهارم رو باز میکنم. خیلی ممنون که برای من صداهاتون رو فرستادین. باز هم برای من صداهاتون رو بفرستین و بگین اگه میخواستین یه شغل رو انتخاب کنین دوست داشتین شغلتون چی باشه. برین توی سایت داروگ یعنی darwagkids.com داروگ هم با دبلیوه.
دکتر: من اومدم بدو بریم جانم.
لولو: باشه باشه. بچهها ما باید بریم تا قسمت بعدی مراقب کشفهاتون باشین.