{صدای آلارم}
دانابات: یک درخواست کمک برای لولو.
لولو: لوبت خفاش برای کمک حاضره.
{موسیقی}
لولو: من لوبت هستم. خفاش جهانگرد که عاشق کشف دنیاست. بچهها سلام برای چالش امروز آمادهاید؟
{موسیقی}
لولو: موجود مرموز، فرقی نمیکنه زیر زمین باشی یا بالای ابرها. با لوبین پیدات میکنم. اگه توی دریاها قایم شده باشی یا تو دل غارهای پیچ در پیچ با لوشنل راهو پیدا میکنم و مییام. منتظرم باش.
{موسیقی}
لولو: هی دانابات بگو ببینم درخواست کمک از کجاست؟
دانابات: درخواست کمک از شهری که پایتخت یه کشور توی قارهی آسیا است اومده. الآن لوکیشینش رو میفرستم به لوبینت .
{افکت}
لولو: خب شارژ لوشنل کامله و آمادهی پرواز به سمت مقصد هستیم.
دانابات: آمادهای که لوپرک رو امتحان کنیم؟
لولو: لوپرک؟ این چیه دیگه.
دانابات: این باند پرواز مخصوص لوشنله. من و صاد طراحیش کردیم.
لولو: خب چطوری کار میکنه؟
دانابات: یه میلهی متحرک داره که تو باید ازش آویزون بشی شبیه وقتی که خفاشها از درخت سر و ته آویزون میشن.
{صدای بال زدن لولو}
لولو: بیا من آویزون شدم. حالا باید چی کار کنم.
دانابات: آماده باش. لوپرک در حالت آمادهی پرواز قرار گرفت.
{صدای کلیک و صدای باز شدن سقف}
لولو: این صدای چی بود؟
دانابات: سقف استودیو باز شد. حالا شمارش معکوس آغاز میشه. یادت باشه وقتی به شماره یک رسید به ارتفاع مورد نیاز برای پرواز رسیدی و میتونی بپری.
لولو: آهان فهمیدم. پس الان این میله من رو میبره تو آسمون ؟
دانابات: بله. لوپرک تو رو به آسمان میبره و از آنجا تو رو شلیک میکنه. بعد لوشنل روشن میشه و میری به سمت مقصد. حالا آماده باش. شمارش معکوس آغاز میشه.
{شمارش معکوس از ۱۰ تا ۱}
لولو: پیش به سوی ناشناختهها…..
{افکت پرواز لوشنل}
لولو: بچهها من الآن توی آسیا هستم.
دانابات: لولو صدای من رو داری؟ من با میکروفون لوبین باهات صحبت میکنم.
لولو: آره آره دانابات. صدات رو واضح دارم.
دانابات: خب اینجایی که تو هستی کشور مالدیوه.
لولو: مالدیو؟ آهان یه چیزی دربارهاش خونده بودم. مالدیو یه کشور جزیرهایه. یعنی از کلی جزیرهی کنار هم تشکیل شده.
دانابات: آره درسته. مردم هم برای اینکه بتونن جاهای مختلف برن مجبورن با قایق برن.
لولو: خب حالا مشکل چیه؟ من چه کمکی میتونم به مردم مالدیو بکنم.
دانابات: یکی کل قایقهای مالدیو رو دزدیده و یه جایی قایم کرده. برای همین هم مردم مالدیو نمیتونن این طرف و اونطرف برن. تو باید نجاتشون بدی. من لوبین رو به رادارت وصل کردم که بتونی کل مالدیو رو با رادار بگردی.
لولو: آهان. فهمیدم. پس الآن یه رادار میزنم و قایقها رو پیدا میکنم.
{آهنگ رادار}
لولو: رادار چرخشی، به چپ چپ، به راست راست، عقب و جلو قایقا کجاست؟
{افکت رادار}
لولو: خب دادههای رادار من نشون میده که مالدیو شامل ۱۱۹۳ تا جزیره است.
دانابات: ولی این اطلاعات اشتباهه
لولو: منظورت چیه؟
دانابات: طبق اطلاعاتی که من از اینترنت پیدا کردم اونجا باید ۱۱۹۲ تا جزیره باشه.
لولو: ولی رادار ۱۱۹۳ تا جزیره رو نشون میده. وایسا ببینم. میتونی یه نقشه از مالدیو برام بفرستی دانابات.
دانابات: انجام شد. الان میتونی روی صفحهی لوبینت نقشهی جزیرهها رو ببینی.
لولو: آهان. خب بذار با نقشهی رادار مقایسهاش کنم. آهااان. پیداش کردم. ایناهاش. اینجا توی نقشهی رادارم درست کنار جزیرهی ماله که پایتختشونه یه جزیرهی عجیب و غریب هست که توی نقشهای که دانابات برام فرستاده اون جزیره نیست. هر چی هست همونجاست. باید برم اونجا ببینم چه خبره. لوشنل پیش به سوی جزیرهی ناشناخته.
{افکت}
لولو: خب من رسیدم به این جزیره ای که توی رادارم بود. حالا باید یه رادار دیگه بزنم روی همین جزیره ببینم اینجا چه خبره.
{آهنگ رادار}
لولو: به چپ چپ به راست راست عقب و جلو چی توی این جزیره است؟
{افکت رادار}
لولو: دادههای رادار من میگه توی این جزیره یه سری دلفین دارن زندگی میکنند. چندتا ماهی هم روی درختها لونه ساختن!
دانابات: مطمئنی رادار درست کار میکنه؟ آخه من تا حالا ندیدم هیچ ماهیای روی درخت زندگی کنه.
لولو: وایسا دوباره چک کنم؟ آره همه چی درسته. چندتا ماهی روی درخته. الآن که میبینم یه سری میمون هم دارن زیر آبهای اطراف جزیره شنا میکنند.
دانابات: یعنی ما با گونههای جدیدی از حیوانات روبرو هستیم؟
لولو: شاید…ولی نه. وایسا. یه چیزی اینجا اشتباهه. اینجا انگار همه چی برعکسیه. حیوونهایی که باید بالای درخت باشن زیر آب هستن و حیوونهایی که باید زیر آب باشن بالای درخت هستن؟ اینجا یه چیزی درست نیست.
دانابات: خب میخوای از یکی از مردمی که توی این جزیره زندگی میکنند بپرسی؟
لولو: وایسا ببینم. بر اساس دادههای رادار من توی این جزیره فقط و فقط یک خونه هست و یک نفر اونجا زندگی میکنه. الآن میرم دم خونهاش ببینم چرا اینجا اینجوریه؟ لوشنل به سمت خونهی توی جزیره
{افکت لوشنل}
لولو: خب بچهها آماده هستین میخوام در بزنم ببینم کی توی این جزیره زندگی میکنه.
{صدای در زدن}
ناداوان: کیه در میزنه.
لولو: من لولو هستم خفاش جهانگرد که عاشق کشف دنیاست. ببخشید من اومدم که قایقهای مردم مالدیو رو پیدا کنم. چندتا سوال داشتم میشه بیاید بیرون؟
ناداوان: کسی خونه نیست مزاحم نشو.
لولو: خب اگه کسی خونه نیست من دارم با کی حرف میزنم.
ناداوان: هیچکی. هیچکی. اینجا هیچکس نیست. برو.
لولو: وایسا ببینم چقدر صدات آشنا است. من فکر میکنم قبلا یه جا با شما حرف زدم.
ناداوان: با من؟ امکان نداره.
لولو: حالا یه دقیقه در رو باز کنین من دوتا سوال میپرسم میرم.
{صدای باز شدن در}
ناداوان: ای بابا باشه بیا بپرس زود برو. من میخوام برم بخوابم الآن وقت خواب منه.
لولو: ولی الآن اینجا که صبحه موقع خواب نیست. وایسا ببینم شما همه چیتون برعکسیه.
ناداوان: دیگه خیلی داری سوال میپرسی.
لولو: آهان فهمیدم. فهمیدم تو کی هستی؟ بچهها شما هم فهمیدین؟
{صدای تایمر}
لولو: تو حتما ناداوان دیوی هستی.
ناداوان: ا ا ا ا جامو پیدا کردی. میدونی چقدر گشتم یه جایی پیدا کنم که دست تو بهم نرسه.
لولو: یالا ناداوان زودباش بگو ببینم قایقهای مردم مالدیو رو چی کار کردی؟
ناداوان: ها ها ها. همهشون رو چسبوندم به هم و با یه طلسم قوی تبدیلشون کردم به یه جزیره جدید که مال خود خودمه. هیچکس رو هم راه نمیدم.
لولو: ولی اون قایقها برای مردمه. تو حق نداری بیاجازه برشون داری.
ناداوان: حالا که برداشتم و طلسمشون کردم تو هم نمیتونی طلسم رو بشکنی چون برای شکستن این طلسم باید یه چالش سه مرحلهای خیلی خیلی خیلی سخت رو حل کنی.
لولو: همین؟ من هر چالشی رو میتونم حل کنم. تازه اگه کمک خواستم هم بچهها میتونن بهم کمک کنند.
ناداوان: گفتم نمیتونی.
لولو: نخیر من میتونم. اصلا یه چیزی. تو چالش رو بگو اگه من نتونستم حلش کنم میرم و برات ۱۰۰۰ تا شکلات مییارم که توی جزیرهات بخوری و خوش بگذرونی.
ناداوان: شکلات؟! هان. آخجون من عاشق شکلاتم.
لولو: حالا میگی چالشت چیه؟
ناداوان: ببین شیشهی این طلسم توی یه جعبه است که اون جعبه توی یه جعبهی دیگه است و اون جعبه هم توی این جعبه است که اینجا جلوی خونهی منه. تو اول باید این رو باز کنی وبعد جعبهی تویی و بعدش هم جعبهی آخر رو.
لولو: باشه. حالا چطوری باید اولی رو باز کنم.
ناداوان: روی جعبه یه مسالهی ریاضی هست. اون رو که حل کنی باز میشه.
لولو: بذار لمس کنم جعبه رو.
{صدای لمس کردن}
لولو: یه ۲ یه ۳ یعنی ۲۳. علامت جمع. آهان یعنی ۲۳ به علاوه ی یه ۱ و یه دونه ۵ آهان ۱۵. آهان فهمیدم مساله اینه ۲۳ به علاوهی ۱۵.
ناداوان: خب تو ۳۰ ثانیه وقت داری که حساب کنی چند میشه.
{صدای تایمر}
لولو با صدای پایین: ۲۳ به علاوهی ۱۵. خب ۲۳ با ده میشه ۳۳ بعد به اضافهی ۵ میکنیم. آهان جواب رو پیدا کردم. بچهها شما هم جواب رو پیدا کردین؟
{صدای قطع شدن تایمر}
ناداوان: خب وقتت تموم شد. جواب چیه؟
لولو: جواب میشه ۳۸.
{افکت حل مساله}
ناداوان: ای بابا. توکه تونستی این مساله رو حل کنی.
لولو: آخجون درست گفتم. درست گفتم. حالا بذار جعبهی دوم رو لمس کنم ببینم روش چی نوشته؟
{صدای لمس کردن}
لولو: پوستم خال خاله ولی پلنگ نیستم، دوتا شاخ دارم ولی گاو نیستم، گردنم بلنده ولی شتر نیستم. من چی هستم؟
ناداوان: تو و بچههای توی خونه ۳۰ ثانیه وقت دارین که جواب چیستان رو بدین.
{صدای تامیر}
لولو با صدای پایین: اون چه حیوونیه؟ غیر از پلنگ چه حیوون خالخالی داریم، تازه شاخ هم داره و گردن دراز هم داره….. آهان فهمیدم. بچهها شما چی فهمیدین؟
{صدای قطع شدن تایمر}
ناداوان: زودباش بگو مهلتت تموم شد. این یکی رو حتما نتونستی پیدا کنی.
لولو: نخیرم هم من پیدا کردم جواب رو هم مطمئنم همهی بچهها هم تونستن جواب معمات رو حل کنن. جواب رزافه است.
{افکت حل مساله}
ناداوان: این رو هم حتما شانسی حل کردی. ولی حتما حتما حتما نمیتونی جواب مسئلهی سوم رو بدی.
لولو: بذار لمسش کنم. خب نوشته دوتا بابا بودن هر کدوم یک پسر داشتن. همهشون با هم میرن ماهیگیری. اونها فقط و ففط میتونن ۳ تا ماهی بگیرن اما موقع برگشت دست هر پدری یک ماهی و دست هر پسری هم یک ماهی بوده. چطور امکان داره؟
ناداوان: تو و بچهها ۳۰ ثانیه فرصت دارین تا جواب رو پیدا کنین.
{صدای تایمر}
لولو: هان؟ اگه دوتا بابا بودن و هر کدوم یک پسر داشتن پس باید ۴ نفر بشن که.
ناداوان: هاها ها گفتم که این یکی خیلی سخته تو نمیتونی حلش کنی. بچهها هم نمیتونن حلش کنند.
لولو: وایسا وایسا. فهمیدم. فهمیدم. بذار ببینیم بچهها هم فهمیدن؟
{صدای قطع شدن تایمر}
ناداوان: خب اگه راست میگی بگو ببینم جواب چیه؟ چطوری ممکنه دو تا بابا با دو تا پسر برن ۳ تا ماهی بگیرن ولی همهشون هم ماهی داشته باشن.
لولو: خب معلومه دیگه. اگه یه پسری با بابا و بابا بزرگش بره ماهیگیری اینجوری دوتا بابا و دوتا پسر رفتن ماهیگیری. چون بابای اون پسره خودش پسر بابابزرگه است.
{افکت حل مساله}
ناداوان: ای بابا این یکی رو هم حل کردی که.
لولو: آهان الآن میزنم طلسمت رو میشکنم.
{صدای شکستن طلسم}
دانابات: لولو سریع پرواز کن من الآن رادار رو چک کردم اون جزیرهای که توش بودی غیب شده.
لولو: هی ناداوان کجایی؟ زودباش باید برم به پلیس تحویلت بدم. ناداوان؟ ناداوان؟
دانابات: لولو ناداوان غیبش زده. تو هم پرواز کن.
لولو: ای ناداوان بدجنس. لوشنل رو حالت پرواز.
{افکت پرواز}
لولو: خب الآن یه رادار میزنم ببینم قایقها کجاست؟
{آهنگ رادار}
لولو: رادار چرخشی به چپ چپ به راست راست عقب و جلو قایقها کجاست؟
{افکت رادار}
لولو: دادههای رادار من میگه که قایقها همهشون سر جاهای خودشون هستن و پیش صاحباشون برگشتن. خب ماموریت با موفقیت تموم شد. فقط کاش میشد ناداوان رو هم دستگیر کنیم که نشد. بچهها من الان باید برگردم استودیو. از لوچیستان جدید خوشتون اومده؟ منتظر قسمتهای بعدی باشید. ببینیم دفعهی بعد میتونیم ناداوان رو بگیریم یا نه. تا قسمت بعد مراقب کشفاتون باشید.
لولو: لوشنل به سمت استودیو.
{افکت و موسیقی پایانی}