لوچیستان فصل دوم – کلید سوم

{موسیقی}

لولو: سلام من لولو هستم. خفاش جهانگرد که عاشق کشف دنیاست. آماده‌این که بریم سومین کلید رو پیدا کنیم؟ اگر نمی‌دونین ماجرای کلید و دیوی و طلسم چیه بهتره برین قسمت‌های قبلی ما رو گوش کنین، اگر هم می‌دونین که بیاین که بریم سومین کلید رو پیدا کنیم.

{موسیقی}

لولو: شاید لوبین و لوشنل کار نکنه ولی ای دیوی بدجنس منتظر باش که ۷ تا کلید رو پیدا کنم و شیشه‌‌ی طلسمت رو بشکونم.

{موسیقی}

لولو: بچه‌ها ممنون که برام صدا فرستادین. کلی چیزهای قشنگ گفته بودین. بعضی‌هاتون هم آهنگ‌های خیلی قشنگی برام فرستادین. آخر این قسمت می‌ریم و صداهایی که برای من فرستادین رو می‌شنویم. ولی الان باید بریم سومین کلید رو پیدا کنیم.

ناداوان: نخیرم امروز نمی‌شه بریم کلید پیدا کنیم.

لولو: ناداوان!؟ باز چی شده؟

ناداوان: ببین تو زارت و زورت، پرت و پورت می‌ری همه کلیدها رو پیدا می‌کنی منم همینجا الکی پلکی می‌شینم حوصله‌ام سر می‌ره. این که نشد.

لولو: خب تو هم بیا به من و بچه‌ها کمک کن که کلیدها رو پیدا کنیم.

ناداوان: من که بهت گفتم. به خاطر طلسم دیوی و قراری که مردم شهر گذاشتن هیچکس نمی‌تونه هیچکس رو ببینه. برای همین اونجا رو تو و بچه‌ها باید بدون من برین.

لولو: پس چی؟

ناداوان: من چه می‌دونم.

لولو: ببین ناداوان الان خیلی وقت نداریم. دوباره صبح می‌شه خوابمون می‌گیره. بذار برم سومین کلید رو پیدا کنم بعدش بیام با هم یه فکری کنیم ببینیم چی کار کنیم که تو هم حوصله‌ات سر نره.

ناداوان: باشه. هرطور دوست داری. ولی از من نخواه که کمکت کنم.

لولو: ای بابا. اصلا تو چرا نمیای دستیار من شی واسه پیدا کردن کلید.

ناداوان: آخ جون آخ جون خوبه. من دستیارت می‌شم.

لولو: آفرین. خب، …برو جعبه رو بیار ببینیم روی قفل سوم چه آدرسی نوشته.

ناداوان: باشه باشه ولی جعبه کجاست؟

لولو: نکنه دوباره گذاشتی تو سبد لباس کثیف‌ها.

ناداوان: بذار ببینم. ممممم نه نه نه اینجا نیست.

لولو: ناداوان حد اقل اون لباس‌های کثیف رو بشور از قسمت قبلی همونجا مونده. کل خونه بوی جوراب می‌یاد.

ناداوان: حالا می‌شورم. بذار آخر سال همه رو با هم می شورم.

لولو: تو سالی یه بار لباس‌هاتو می‌شوری؟ وای باورم نمی‌شه؟! اینجوری که مریض می‌شی …

ناداوان: بابا ول کن لباس‌های منو. بگو ببینم جعبه دیوی کو.

لولو بذار رادار بزنم.

{موسیقی}

لولو: رادار چرخشی به چپ چپ به راست راست، عقب و جلو جعبه‌دیوی کجاست؟

لولو: داده‌های رادار من می‌گه. اینجا که یه سری اسباب‌بازیه، ا ا ا پتو متکاها هم که همینجوری افتاده اون وسط. یه چیز گردی هم هست اون وسط هست که معلوم نیست چیه. جعبه رو هم نمی‌بینم.

ناداوان: خب ببین جعبه نیست. ولی اسباب‌بازی هست پتو هست متکا هست. ما می‌تونیم کل شبو بشینیم بازی کنیم هر موقع هم خسته شدیم استراحت کنیم. چه کاریه حالا بریم دنبال قفل طلسم و دیوی. اصلا به ما چه که طلسم رو بشکونیم؟

لولو: ناداوان؟! خوبی؟ این چه حرفیه می‌زنی. بگو ببینم جعبه کجاست؟ جعبه رو کجا قایم کردی؟

ناداوان: من چه می‌دونم. من قایمش نکردم.

لولو: وایسا ببینم. نکنه تو می‌خوای من رو نگه‌داری که باهات بازی کنم که حوصله‌ات سر نره؟

ناداوان: نه اصلا هم اینطوری نیست. اصلا من می‌رم بیرون. هر کاری دوست داری خودت بکن.

{صدای در}

لولو: ناداوان چقدر عجیب شده. انگار دوست نداره من دیوی رو شکست بدم. ولی آخه چرا باید این کار رو بکنه؟ چه می‌دونم. حالا بهتره تا وقت رو از دست ندادم جعبه رو پیدا کنم. وایسا ببینم اون چیز گرد که تو رادار بود چیه؟

{صدای تق و توق}

لولو: این انگار یه سپره بچه‌ها. سپر یه چیز محکم و سفته که برای مراقبت یا محافظت از چیزهای دیگه استفاده می‌کنند. قدیم‌ها که آدم‌ها تو جنگ‌ها از شمشیر استفاده می‌کردن از یه سپر هم برای محافظت از خودشون  استفاده می‌کردن که مثل همینی که الآن اینجاست گرد بوده. الآن دیگه از اون سپرها نیست. عوضش یه سپرهایی هست که می‌ذارن روی ماشین که اگه یه موقعی تصادف شد آدم‌ها زخمی نشن.

 لولو: بچه‌ها الآن که دارم سپر رو لمس می‌کنم انگار یه چیزی روش نوشته. نوشته سپر ضد رادار چرخشی. چییییی؟ این سپر ضد رادار منه؟! معلوم نیست کی این رو گذاشته اینجا. هااان فهمیدم حتما جعبه زیر همین سپره.

{صدای تق و توق}

لولو: بفرما ایناهاشش. من اگه بفهمم کی جعبه رو قایم کرده بود زیر این سپر ضد رادار. من می دونم و اون. ولی الآن اول باید برم کلید سوم رو پیدا کنم. بذار دست بکشم روی قفل سوم.

{صدای دست کشیدن}

لولو: این پ ۷ ۷۷. بچه‌ها اگه گفتین این یعنی چی؟

لولو: آفرین. یعنی محله‌ی اینوری پایین کوچه هفتم پلاک ۷۷. ولی ناداوان که نیست منو ببره. هووم خودم باید برم. آهان فهمیدم. اون سرسره‌ها که جعبه رو زیرشون پیدا کردیم هم تو محله‌ی اینوری بودن. می‌رم اونجا رادار می‌زنم. بال‌های خفاشی به سمت سر سره‌ها

{صدای بال زدن}

{صدای هارپ}

{موسیقی}

لولو: رادار چرخشی به چپ چپ به راست راست. کوچه هفتم کجاست.

{موسیقی}

لولو: داده‌های رادار من می‌گه ما الآن سر کوچه‌ی پنجمیم. پس اگه دو تا کوچه برم بالا می‌رسم به کوچه هفتم. وایسا ببینم. دفعه پیش هم که می‌خواستیم سرسره پیدا کنیم رادار به خاطر طلسم برعکس نشون می‌داد. الآن هم ممکنه همینطور باشه. پس من به جای اینکه دوتا کوچه برم بالا دوتا کوچه می‌رم پایین. بال‌های خفاشی پیش به سوی دوتا کوچه پایین‌تر.

{صدای بال زدن}

{تق تق تق}

ناداوان: بله بفرمایین با کی کار داشتین؟

لولو: سلام من لولوام خفاش جهانگرد که عاشق کشف دنیاست.

ناداوان: خب من چی کار کنم. برو کشف کن دنیا رو.

لولو: نه نه. من الآن باید طلسم دیوی رو بشکنم. کلیدش تو زیر زمین شماست. ببینین شما باید به من ابزار کارتون رو بدین یا بذارین من ۵ تا سوال بپرسم  اونوقت می ‌گم که شما کارتون چیه؟ اینجوری شما مطمئن می‌شین که من از طرف دیوی نیستم. بعد من می‌رم زیرزمین خونه‌تون و کلید رو پیدا می‌کنم می‌رم در جعبه‌ی دیوی رو باز می‌کنم شیشه‌ی طلسم رو می‌شکونم و طلسم باطل می‌شه و…

ناداوان: اووووه انقدر تند نرو. یه نفس بگیر بعد حرف بزن. فهمیدم. باشه. بذار من برم ابزار کارم رو بیارم بدم بهت ببینم می‌تونی حدس بزنی یا نه. {صدای پا} بیا بگیر. من با این کار می‌کنم.

لولو: وای چه چیز نرم  و شل و ولی. هی می‌خواد از لای انگشتام بریزه زمین.

ناداوان: مراقب باش نریزه حیف می‌شه.

لولو: ببینم این خمیر نیست. بوی آرد می‌ده. این خمیر آرده؟

ناداوان: آره درست گفتی اون خمیریه که با آرد درست شده.

لولو: خب اگه این خمیر آرده پس شما هم باید نانوا باشین.

نانوا با صدای خودش: ا ا ا ا آره راست می‌گی من نانوا هستم. من هرچی فکر می‌کردم یادم نمی‌اومد که چی‌ کاره‌ام. اخجون صدام برگشت قیافه‌ام برگشت. آخجون.

لولو: هوررا. درست حدس زدم. حالا شما مطمئن شدین که من از طرف دیوی نیستم. حالا می‌ذارین برم زیرزمین خونه‌تون رو بگردم.

نانوا: آره آره مطمئن که شدم ولی خونه‌ی ما زیر زمین نداره که.

لولو: چیییی؟ مگه می‌شه؟ یعنی چی؟ پس کلید کجاست.

نانوا: من چه می‌دونم. تو اومدی در زدی. خیلی هم ممنون که بهم گفتی من چی کاره هستم من هرچی فکر می‌کردم یادم نمی‌اومد. ولی خونه ما زیرزمین نداره. بذار فکر کنم.ممممم شاید آدرس رو اشتباه اومده باشی. آدرست چی بود؟

لولو: محله‌ی اینوری پایین کوچه هفتم پلاک ۷۷.

نانوا: ها ها ها. بیا دیگه اشتباه اومدی. اینجا کوچه‌ی هفتمه درسته، پلاک ۷۷ هم هست درسته محله‌ی اینوری هم هست درسته ولی اینجا محله‌ی اینوری بالاست. شما برو سر کوچه بپیچ به چپ ۱۰۰ متر که بری پایین می رسی به محله‌ی اینوری پایین.

لولو: آهان راست می‌گی سرسره‌ها هم تو محله‌ی اینوری بالا بود. باشه من برم تا صبح نشده. بالهای خفاشی به سمت محله‌ی اینوری پایین. خدافظ

{صدای بال خفاش}

{تق تق تق}

ناداوان: بله بفرمایین. با کی کار داشتین؟

لولو: منم لولو خفاش جهانگرد که عاشق…

 ناداوان: بله بله می‌دونم. نانوا بهم پیام داد گفت تو می‌یای. گفت که بهش کمک کردی. اگه به منم کمک کنی بفهمم که کارم چیه می‌تونی بری زیرزمین.

لولو: باشه. من عاشق معما هستم. ولی می‌شه یه ذره سریع‌تر الآنه که صبح بشه خوابمون بگیره.

ناداوان: باشه باشه. بیا دستت رو بیار جلو این ابزار کار منه بگیرش.

لولو: ممم. بذار ببینم. {صدای کلیک} ا اینکه یه لپتاپه. هزارتا شغل هست که با لپتاپه. نویسنده، منشی، حسابدار، مهندس. اصلا الآن هر کسی هر کاری داره با لپتاپ هم کار می‌کنه. من از کجا بفهمم تو کارت چیه؟

ناداوان: ممممم. خب می‌خوای ۵ تا سوالت رو بپرس.

لولو: باشه. خب سوال اول اینه که شما با لپتاپ قصه می‌نویسین؟

ناداوان: نخیر.

لولو: شما با لپتاپ نقشه می‌کشین. مثلا نقشه‌ی خونه‌ها رو؟

ناداوان: نه

لولو: شما با لپتاپ کلاس برگزار می‌کنین. مثلا کلاسی که بچه‌ها بیان پشت لپتاپ بشینن به حرفاتون گوش بدن؟

ناداوان: نخیر.

لولو: بابا من هرچی می‌گم که تو می‌گی نه. اصلا خودت بگو با لپتاپ چی کار می‌کنی؟

ناداوان: من با لپتاپ عددها رو جمع می‌کنم تقسیم می‌کنم ضرب می‌کنم و منها می‌کنم. بعد اون‌ها رو می‌ذارم توی یه جدولی .

لولو: خب این عددها عددهای چی هستن؟ از کجا این عددها رو می‌یارین؟

ناداوان: این عددها رو مشتری‌های من به من می‌دن. مشتری‌های من هر روز یه عالمه عدد دارن که حساب کردن همه‌ی اون‌ها با هم مشکله. مثلا یکی از مشتری‌های من بستی‌ می‌فروشه. اون باید حساب کنه هر روز چندتا بستنی می‌فروشه، هر بستنی رو چند باید بفروشه، برای اینکه بستنی درست کنه چقدر باید پول بده شیر و شکر و چیزهای دیگه بخره، بعد هزینه‌ی اجاره‌اش رو هم باید حساب کنه و دست آخر هم مالیاتش رو باید حساب کنه. اون نمی‌تونه همه‌ی این حساب کتاب‌ها رو خودش بکنه. برای همین به من می‌گه که براش انجام بدم.

{تیک‌تاک ساعت}

لولو: یک کسی که با لپتاپ کار می‌کنه و کارش اینه که پول‌های مردم رو جمع کنه. هوووم فهمیدم. شاید، نه اون هم نیست. چه می‌دونم.

ناداوان: خب وقتت تموم شد. الآن هم  شب تموم می‌شه. زودباش بگو من کارم چیه؟

لولو: مممممم شما شما بانکدار هستین؟

ناداوان: بانکدار؟ ولی من که توی بانک کار نمی‌کنم. البته کارم شبیه بانکدارها هست ولی من فکر نمی‌کنم بانکدار باشم. آخه من که پول مردم رو نمی‌گیرم براشون نگه دارم. من فقط حساب کتاب می‌کنم براشون.

لولو: وای حالا چی می‌شه. چطوری طلسم رو بشکنیم. نمی‌شه حالا این دفعه شما بذارین من بدون جواب درست کلید رو از زیر زمینتون بر دارم؟

ناداوان: ببین الآن که داره صبح می‌شه همه‌مون خوابمون می‌گیره. به نظرم. تو بیا صبح همینجا بمون. مهمون ما باش. ما خیلی مهمون دوست داریم. بعد یه فکر می‌کنیم. آخه من باید مطمئن شم که تو از طرف دیوی نیستی.

لولو: باشه. پس بذار از بچه‌ها خدافظی کنم. آهان یه فکری یه فکری. اگه تا قسمت بعدی بچه‌ها بتونن جواب معما رو پیدا کنن اون قبوله؟

ناداوان: یعنی به جای تو بچه‌ها بگن که کار من چیه؟ شغل من چیه؟

لولو: آره. بچه‌ها دارن پادکست من رو می‌شنون. اون‌ها می تونن بگن که شغل تو چیه؟ من مطمئنم بالاخره یکی فهمیده که تو شغلت چیه؟

ناداوان: فکر خوبیه. قبوله.

لولو: بچه‌ها شما جواب این چیستان رو می‌دونین؟ می‌دونین شغل ایشون چیه؟ اگه فهمیدین که شغلش چیه برین به سایت داروگ از همونجایی که برای دنا و رها صداهاتون رو می‌فرستین برای من هم صدا بفرستین و بگین شغل ایشون چیه؟ darwagkids.com داروگ هم با دبلیوه. آدرس سایت توی توضیحات پادکست هم هست. منتظر صداهاتون هست. آهان راستی بعد خداحافظی من قطع نکنین و صدای بچه‌هایی که برای من صدا فرستادن رو بشنوین. تا قسمت بعدی مراقب کشف‌هاتون باشید.

پیمایش به بالا