لولو با صدای یواش: سلام بچهها منم لولو خفاش جهانگرد که عاشق کشف دنیا است. اه اینجوری که نمیشه بذارین یواشی بیام بیرون از خونه.
{صدای باز شدن در}
لولو: آخیش… سلام بچهها منم لولو خفاش جهانگرد که عاشق کشف دنیا است. برای پیدا کردن کلید پنجم آمادهاین؟ اگه نمیدونین که ماجرای کلید و طلسم و دیوی چیه بهتره اول قسمتهای قبلی رو بشنوین. اگر هم شنیدین که میدونین توی قسمت قبل ناداوان یهویی مریض شد و نتونست به من کمک کنه. منم رفتم و براش دکتر آوردم. بچهها بعد از اینکه من از شما خدافظی کردم با دکتر اومدیم اینجا خونهی ناداوان. دکتر هم ناداوان رو معاینه کرد. درجه گذاشت ناداوان تب نداشت، نبضش رو چک کرد هیچ ایرادی نداشت. سرفه هم نمیکرد، هر جاش هم که نگاه کرد هیچ اثری از هیچ مریضیای ندید. ولی تا میگفت تو که مریض نیستی یهویی صدای داد ناداوان بالا میرفت که نه من مریضم. آخ و اوخ وای و وووی. از اون موقع هم تا حالا من هر موقع مییام حرف بزنم راه برم چیزی بگم یهویی داد میزنه که آی من مریضم چقدر بلند حرف میزنی یه ذره ساکت باش بذار من استراحت کنم. برای همین هم من اومدم بیرون خونه که باهاتون حرف بزنم. ولی الآن باید برگردم تو که جعبه رو پیدا کنم ببینم آدرس خونهی پنجم کجاست. اگه یه ذره آروم حرف زدم برای اینه.
{صدای بال زدن}
{صدای در}
لولو با صدای یواش: خب این جعبه کجاست؟ معلوم نیست این ناداوان جعبه رو کجا گذاشته. یه صدایی داره از توی آشپزخونه مییاد. یعنی کیه؟
{صدای خوردن و قورت دادن}
ناداوان: آخیش این لولو رفت من میتونم راحت شکلات بخورم. اون که باشه من مجبورم هی الکی ادای مریضی دربیارم.
لولو: من اینجاما.
ناداوان با جیغ: وای تو کی اومدی؟ مگه نرفتی بیرون؟ آخ آخ من مریضم سر و صدا نکن.
لولو: بسته ناداوان دروغ اصلا خوب نیست. من خودم شنیدم که داشتی شکلات میخوردی. شنیدم که گفتی الکی ادای مریضی در میآوردی. من دیگه گولت رو نمیخورم. اصلا بگو ببینم تو چرا نمیخوای من طلسم دیوی رو بشکنم؟ راستشو بگو زودباش.
ناداوان: کی گفته من نمیخوام؟ برو طلسم دیوی رو بشکون. اصلا من خودم بهت گفتم که باید جعبه رو پیدا کنی. من اگه نمیخواستم که از اول بهت نمیگفتم.
لولو: پس چرا همهاش یه کارهایی میکنی که من کارم سخت بشه؟ چرا الکی ادای مریضی در مییاوردی؟
ناداوان: چی؟ من؟ من اولش مریض شدم همین الآن خوب شدم. الآن هم میخوای کمکت کنم کلید بعدی رو پیدا کنی؟
لولو: من که بالاخره میفهمم. ولی الآن داره دیر میشه باید برم کلید پنجم رو پیدا کنم. بذار من الآن رادار بزنم ببینم جعبه رو کجا گذاشتی. به چپ چپ…
ناداوان: نمیخواد نمیخواد. من برای اینکه به تو نشون بدم که میخوام کمکت کنم خودم الآن جعبه رو برات می یارم.
{صدای تق و توق}
ناداوان: بیا اینم جعبهی طلسم دیوی.
لولو: هان؟ بالاخره یه بار کمک کردی.
ناداوان: ناداوان قهرمان همیشه برای کمک اینجاست.
لولو: هوم ببینیم و تعریف کنیم. خب قفل پنجم کوش. بذار دست بکشم روش ببینم آدرسش کجاست.
{صدای دست کشیدن}
لولو: ولی اینکه انگار صافه صافه. یه ذره هم چربه. یه چیزی اینجا اشتباهه.
ناداوان: من چه میدونم. شاید دیوی یادش رفته آدرس این یکی رو اینجا بذاره.
لولو: مگه میشه؟
ناداوان: من که گفتم تو نمیتونی طلسم دیوی رو بشکونی. خیلی سخته. کار هرکسی نیست. خیلیها خواستن و نتونستن. من میگم امروز بیا با هم بشینیم مارپله بازی کنیم. چطوره؟
لولو: مارپله چیه دیگه. من باید کلید پنجم رو پیدا کنم. وقت بازی کردن ندارم که.
ناداوان: خب وقتی آدرس نداری چی کار میخوای بکنی. بستنی میخوری برم بیارم؟ مارپله هم هستها. اصلا اگه مارپله دوست نداری من خمیر بازی هم دارم. میتونیم خمیربازی کنیم. هان دوست داری؟
لولو: چی؟ خمیر بازی؟ برو خمیرت رو بیار ببینم.
ناداوان: آخجون بالاخره بیخیال جعبه شدی میشینیم با هم بازی میکنیم. بیا خمیر بازی همینجاست جلوت روی زمینه.
لولو: وایسا برش دارم.
{صدای لمس کردن}
لولو: هان؟ دستم یه ذره چرب شد. هااان؟ آره خودشه. جعبه رو بده به من ببینم.
ناداوان: جعبه رو میخوای چی کار. اون که دیگه آدرس نداره. بیا بازی کنیم.
لولو دستوری: ناداوان جعبه رو بده.
ناداوان: باشه باشه. بیا اینم جعبه. هرچی هم دست بکشی آدرسی نیست.
{صدای دست کشیدن}
لولو: ا ا ا ا ایناهاش. میگم چرا قفل چرب بود. بچهها یکی که معلوم نیست کی با خمیر بازی دون دونهای روی قفل رو پنهان کرده بود. هی ناداوان بگو ببینم تو آدرس روی قفلها رو با خمیر پوشوندی؟
{سکوت}
لولو: ناداوان؟ ناداوان؟ معلوم نیست این ناداوان کجا گذاشت و رفت. من بالاخره میفهمم که چرا نمیخواد من قفلها رو باز کنم. خب تا صبح نشده برم ببینم آدرس پنجم چیه. خب نوشته اون پ ۵ ۹۰. بچهها میتونین حدس بزنین آدرس چیه؟ آفرین بله همهتون درست گفتین محلهی اونوری پایین کوچهی پنجم پلاک ۹۰. بالهای خفاشی به سمت محله اونوری پایین.
{صدای بال زدن}
لولو: خب این هم پلاک ۹۰. بچهها رسیدم پشت در خونهای که کلید پنجم اونجاست. الان میخوام در بزنم ولی اگه صدای ناداوان رو شنیدین میدونین که ماجرا چیه؟ به خاطر طلسم دیوی همه شبیه هم شدن.
{تق تق تق}
ناداوان: بله ؟ بله؟ بفرمایین. شما؟
لولو: من لولو هستم. خفاش جهانگرد که عاشق کشف دنیا…
ناداوان: به به. لولو عزیزم. لولوی گلم. وای خدایا لوبت لوبت خفاش اومده. اومده که صدای من رو برگردونه.
لولو: شما منو میشناسین؟
ناداوان: معلومه که میشناسمت لولوجان. الآن دیگه همهی مردم شهر تو رو میشناسن. همه هم دارن پادکستهات رو میشنون.
لولو: بچهها شما بهشون گفتین که پادکست من رو گوش بدن؟ ممنون. بازم به بقیه هم بگین که پادکست من رو گوش کنن. به دوستاتون بگین. من خیلی دوست دارم پادکستهام رو همهی بچههای دنیا بشنون.
ناداوان: بچهها سلام. من تا حالا تو هیچ پادکستی نبودم. الآن خیلی خوشحالم ولی . بچهها؟ بچهها؟ لولو الآن اونا صدای من رو میشنون؟
لولو: آره میشنون.
ناداوان: پس چرا هیچی نمیگن. من خودم شنیدم تو پادکستت بچهها حرف میزدن.
لولو: اینجوری نیست که. بعضیا الآن میشنون بعضیا بعدن میشنون. ولی بچهها تا قسمت بعدی برای من صدا میفرستن و بعد من بعضی از صداها رو میذارم تو پادکستم.
ناداوان: آهان پس اینجوریه. کار شما هم سختهها.
لولو: آره دیگه. ولی من خیلی بچهها رو دوست دارم. حالا برو چیزی که باهاش کار میکنی رو بیار من لمس کنم. راستی چقدر اینجا خوشبوه. من خیلی خوشم اومد.
ناداوان: ممنونم ممنونم. الآن مییام. بفرما اینم یکی از چیزهایی که من باهاش خیلی کار می کنم.
لولو: بذار لمس کنم. اوخ اوخ اوخ. این چقدر تیزه. دستم خون اومد.
ناداوان: آخ آخ آخ. عزیزم ببخشید. یادم رفت بهت بگم مراقب باشی. وایسا وایسا الآن الکل مییارم و چسب زخم که ببندم به دستت.
{صدای رفتن}
لولو: آخ آخ یه ذره زودتر آخه خیلی میسوزه.
ناداوان: آوردم عزیزم. آوردم .دستت رو بده به من بذار الکل بزنم.
{پیس پیس}
لولو: اخ اخ.
ناداوان: چیزی نیست عزیزم تموم شد. آهان اینم از چسب. خوب خوب شد. خب حالا من کارم چیه؟
لولو: ممنون. ولی من آخه نفهمیدم که اون چی بود که.
ناداوان: اون قیچی بود. حالا کار من چیه؟
لولو: خب بذار چندتا سوال بپرسم. تو با قیچی کاغذ میبری؟
ناداوان: نه. کاغذ نمیبرم.
لولو: خب با قیچی پارچه میبری؟
ناداوان: نه نه . پارچه هم نمیبرم.
لولو: هان. نه کاغذ نه پارچه. اصلا بذار یه سوال دیگه بپرسم. شما یه چیزی میسازین یا یه چیزی رو درست میکنین؟
لولو: عزیز دلم من یه چیزهایی هم میسازم ولی بیشتر یه چیزهایی رو تزیین میکنیم و میفروشیم.
لولو: هان؟ شما چی رو تزیین میکنین و میفروشین؟
ناداوان: من میرم گل رو از باغبون میخرم مییارم و تزیین میکنم و میفروشم.
لولو: آهاااان. فهمیدم شما چی کارهاین. فقط بذارین ببینیم بچهها هم فهمیدن که شما کارتون چیه؟
ناداوان با ذوق: بذار من بگم بذار من بگم من پادکست خیلی دوست دارم. بچههایی که تو خونه هستین شما ۳۰ ثانیه وقت دارین بگین که من کارم چیه؟
{صدای تایمر}
لولو: بچهها به نظرتون اون کیه که با قیچی کار میکنه، جایی که کار می کنه هم خیلی بوی خوبی میده و میره گیاهها و گلها رو میخره و به مردم میفروشه؟
ناداوان: خب ۳۰ ثانیه تموم شد. بگو ببینم من شغلم چیه؟
لولو: شما گل فروش هستین.
خانم گل فروش با صدای خودش: آره آره آره. من گلفروش هستم. آخجون صدام برگشت. قیافهام برگشت. ممنونم لوبت عزیزم. بذار من برات با قیچی یه شاخه گل بچینم و بیارم.
لولو: ممنونم. پس تا شما میآیین منم میرم از زیرزمین کلید قفل رو بردارم . بالهای خفاشی به سمت زیر زمین.
{صدای بال زدن}
لولو: یافتم یافتم اینم کلید پنجم.
گلفروش: لوبت جان. بیا اینم یه شاخه گل که بوش کنی و حالت خوب بشه.
لولو: ممنونم من دیگه باید برم داره صبح میشه. خداحافظ. بالهای خفاشی به سمت خونهی ناداوان.
{صدای بال زدن}
لولو: اینم از کلید پنجم. آخجون قفل باز شد. بچهها فقط دو تا قفل دیگه مونده تا طلسم دیوی بدجنس رو بشکونیم. ولی باید تا قسمت بعدی صبر کنین. برای من صدا بفرستین. برین به سایت داروگ و از اونجا برام صدا بفرستین. darwagkids.com داروگ هم با دبلیوه. برام صدا بفرستین و بگین که تو خونهتون گل دارین یا نه. اگه گل یا گلدونی دارین اسمش چیه. منتظر صداهاتون هستم. یادتون نره به گلدونها هم آب بدین تشنه نمونن. و همیشه هم مراقب کشفهاتون باشین.