لولو: سلام بچهها من لولوام خفاش جهانگرد که عاشق کشف دنیا است. برای پیدا کردن آخرین کلید جعبهی طلسم دیوی آمادهاین؟
{موسیقی}
لولو: بچهها من مطمئنم اگه دارین این قسمت پادکست رو گوش میدین حتما میدونین که ماجرای طلسم دیوی و کلیدهای مخفی چیه. اگر هم من دارم اشتباه میکنم یا شما اولین باره که دارین پادکست من رو گوش میدین بهتون توصیه میکنم برین از قسمت اول این پادکست گوش کنین. حد اقل قسمت اول این فصل پادکست. آخه اگه این قسمت رو یهویی گوش بدین مثل این میمونه که برین آخر یه فیلم باحال رو تند تند ببینین. من که دوست ندارم یکی آخر یه فیلم رو یهویی برام تعریف کنه.
ناداوان: فیلم؟ چه فیلمی؟ من خیلی فیلم دوست دارم. میخوای امشب همهاش بشینیم فیلم ببینیم؟ دیگه نریم دنبال کلید و قفل.
لولو: نه معلومه که نه. من فقط اینقدر فاصله دارم تا طلسم دیوی رو بشکنم.
ناداوان: چقدر؟
لولو: اینقدر. نگاه کن اینقدر. من چشمم نمیبینه مال تو که میبینه.
ناداوان: آهان. مطمئنی؟ آخه من مطمئنم اگه شانس و کمک بچهها نبود تو اصلا نمیتونستی تا اینجا بیای. تازهاشم همیشه تو همهی قصهها همیشه آخرین چالش سختترینه و من مطمئنم تو از پس این چالش بر نمییای.
لولو: اولا که بله اگه کمک بچهها نبود من نمیتونستم تا اینجا بیام . در ضمن امروز حتما میفهمم که تو چرا دوست نداری که من طلسم دیوی رو بشکنم. و خبر خوب اینه که کلی از بچهها هم قراره به من کمک کنند. من ازشون توی قسمت قبل خواستم بهم بگن که حدس بزنن که چرا تو دوست نداری که طلسم دیوی شکسته بشه. حالا هم میخوام صداشون رو پخش کنم.
{صدای بچهها}
لولو: بچهها من فکر میکنم اگه طلسم دیوی شکسته بشه این هم معلوم میشه که رابطهی ناداوان با دیوی چیه؟ حالا بهتره که بریم ببینیم کلید آخرین قفل جعبهی طلسم دیوی زیر کدوم خونه است. ناداوان جعبهی طلسم دیوی رو ندیدی؟
ناداوان: جعبه طلسم رو ؟ نه ندیدم. آخرین بار دست خودت بود به من نداده بودیش که.
لولو: بابا اصلا من بهت قول میدم بعد از اینکه طلسم رو شکستم قبل از اینکه برگردم استودیو حتما یه دست مارپله باهات بازی کنم. اصلا یه دست منچ هم بازی میکنم. خوبه؟ بگو جعبه کجاست دیگه.
ناداوان: چرا فکر میکنی من دوست دارم که تو با من بازی کنی. اصلا مگه تو رادار نداری. رادار بزن پیداش کن.
لولو: ا اینجوریه؟ باشه. رادار چرخشی به چپ چپ به راست راست عقب و جلو جعبهی دیوی کجاست؟
{افکت رادار}
لولو: دادههای رادار من میگه که اینجا کمد لباسها به هم ریخته. کفشها هم کف خونه پخش شده. در خونه چرا بازه. ناداوان در خونه رو تو باز گذاشتی؟
{سکوت}
لولو: ناداوان؟! ناداوان؟! چرا جواب نمیدی. ا بچهها ناداوان رفته از خونه بیرون. ا ا ا ا دادههای رادار من میگه جعبهی داره به سرعت از اینجا دور میشه. آهان فهمیدم ناداوان جعبه رو برداشته داره فرار میکنه. حتما داره میره پیش دیوی. باید زودتر خودم رو بهش برسونم تا جعبه رو یه جایی که دست هیچکس بهش نرسه قایم نکرده. بالهای خفاشی پیش به سوی ناداوان.
{صدای بال زدن}
لولو: الآن یه کاری میکنم رادارم روی هدف یعنی جعبه قفل بشه که هیچوقت گمش نکنم. انگار داره میره سمت محلهی اینوری پایین. چقدر هم داره تند می ره. نمیدونم میرسم بهش یا نه. آهان فهمیدم چی کار کنم. حسابدار و نجار توی محلهی اینوری پایین بودن. حتما الآن دارن دارن پادکست منو گوش میدن و صدای من رو میشنون. حسابدار ، نجار هر کدومتون صدای من رو میشنوین جلوی ناداوان رو بگیرین. داره میاد به محلهی شما. یه کاری کنین بره دم سکوی بزرگ وسط شهر. وای بچهها امیدوارم حسابدار و نجار صدام رو شنیده باشن. چون سرعت ناداوان خیلی زیاده من بهش نمیرسم. ا ا ا بچهها رادار داره نشون میده که جعبه داره میره یه سمت دیگه. حتما حسابدار و نجار صدای من رو شنیدن و کاری کردن که ناداوان مجبور شه مسیرش رو عوض کنه. الآن داره میره به سمت محله اینوری بالا اونجا خونهی نانوا و کارآگاهه. نانوا کارآگاه اگه صدام رو میشنوین داناوان داره مییاد سمت شما. یه کاری کنین که بیاد سمت میدون اصلی شهر اونجا هم رو میبینیم. ا ا ا ا رادار می گه ناداوان دوباره مسیرش رو عوض کرد. دکتر، آهنگساز صدام رو میشنوین؟ داره مییاد محل شما. زود باشین جلوشو بگیرین بفرستینش سمت میدون اصلی شهر اونجا گیرش میاندازیم. ا ا ا ا مسیر ناداوان که تغییر نکرد. نکنه صدام رو نشنیده باشه. بذار زنگ بزنم به موبایل آهنگساز. hey mobile call Ahangsaz
{صدای بوق و برداشتن موبایل}
آهنگساز: سلام لولو. پس چی شد نتونستی طلسم رو بشکنی؟
لولو: آهنگساز مگه پادکست من رو گوش نمی کردی؟
آهنگساز: نه داشتم آهنگ میساختم. نمیتونستم گوش بدم.
لولو: بابا ناداوان جعبه طلسم دیوی رو برداشته و داره فرار میکنه داره میاد نزدیک خونهات. زودباش برو بیرون جلوشو بگیر یه کاری کن که بیاد سمت میدون اصلی شهر. اونجا گیرش میاندازیم. بدو بدو تا از خونهات رد نشده.
آهنگساز: باشه باشه. الآن میرم.
{صدای قطع کردن}
لولو: آخجون بچهها آهنگساز موفق شد. ا ا ا داره میره محلهی اونوری پایین.
{صدای تلفن}
لولو: ا ا ا گلفروشه. الو سلام گلفروش. ناداوان….
گلفروش: میدونم میدونم عزیز دلم. دکتر اومده بود اینجا برای یکی از مریضاش گل بخره. جفتمون داشتیم پادکستت رو گوش میدادیم ما الآن جلوشو میگیریم. نترس. ما شکستش میدیم.
لولو: آفرین آفرین توی میدون اصلی شهر میبینمتون.
{صدای قطع کردن تلفن}
لولو: بالهای خفاشی هرچه سریعتر به سمت میدون اصلی شهر.
{آهنگ}
لولو: ناداوان تکون نخور. راه فرار نداری.
ناداوان: ای بدجنسا گیرم انداختین.
لولو: زودباش جعبه رو بده به من.
ناداوان: نمیدوم مال خودمه.
لولو: یعنی چی زود باش جعبه رو بده ببینم. اگه ندی نمیتونم طلسم شهرتون رو بشکنم.
ناداوان: گفتم که نمیدم. مال خودمه. به هیچکس نمیدمش. اصلا از اول نباید قصهی جعبه رو برات تعریف می کردم. فکر نمیکردم اینقدر زرنگ باشی.
لولو: ممنونم. البته بچهها هم بهم کمک کردن. ا ا ا ا چی دارم میگم. ناداوان اگه جعبه رو ندی به کارآگاه میگم دستگیرت کنه.
ناداوان: باشه باشه. من تسلیمم. بیا این جعبه برای تو.
{صدای پرتاب کردن}
لولو: خب بذار آخرین قفل رو لمس کنم ببینم کلید زیر کدوم خونه است.
{صدای لمس کردن}
لولو: هااان بچهها. یه چیز عجیب. روی قفل فقط یه صفر گنده است. هیچی دیگه نیست. این خونهی کیه که آدرس نداره. هان؟ خونهای که نه تومحلهی اینوری بالاست نه اینوری پایین نه اونوری بالا نه اونوری پایین. خونهای که توی هیچ محلهای نیست. این کدوم خونه است که توی هیچ کدوم از محلهها نیست.
{تایمر}
لولو: بچهها من فهمیدم شما هم فهمیدین. این خونهی ناداوانه.
{صدای آهنگ}
لولو: یعنی کلید توی زیرزمین خونهی ناداوانه؟ کاراگاه نجار و بقیهی اهالی لطفا مراقب باشین ناداوان در نره من الآن بال میزنم میریم زیر زمین خونهی ناداوان رو میگردم. بالهای خفاشی پیش به سوی خونهی ناداوان.
{صدای بال زدن}
{صدای تق و توق}
لولو: نخیر اینجا نیست. معلوم نیست کجا قایمش کرده. الآن بر میگردم از خودش میپرسم. بالهای خفاشی پیش به سوی مرکز شهر.
{صدای بال زدن}
لولو: ناداوان کلید توی زیر زمین خونهی تو نبود. زودباش بگو کلید رو کجا گذاشتی و الا میگم کارآگاه به حسابت برسه.
ناداوان: میگم میگم. فقط یه شرط داره. من هرچی فکر میکنم یادم نمییاد شغل من چی بود. تو که شغل همه رو کشف کردی بگو ببینم شغل من چیه؟ اونوقت منم کلید رو بهت میدم.
لولو: باشه. فکر کردی نمیتونم حدس بزنم. زودباش وسیلهی کارت رو بده ببنیم.
ناداوان: من وسیلهی کارم رو که نیاوردم وسط شهر که.
لولو: هان؟ راست میگی. خب بذار چندتا سوال بپرسم. تو یه چیزی میسازی؟ یا یه چیزی رو که خراب شده رو درست می کنی یا یه چیزی میفروشی؟
ناداوان: هیچکدوم. من همه چیزها رو خراب میکنم. میزنم پخش و پلا میکنم.
لولو: هان؟ چه عجیب. خب بگو ببینم وقتی همه چی رو خراب میکنی چطوری پول در میاری که زندگی کنی.
ناداوان: من پول لازم ندارم هرچیزی که بخوام رو میرم بی اجازه بر میدارم.
لولو: چی؟؟ یعنی هر روز صبح پا میشی میری بی اجازه هرچی دوست داری بر میداری؟
ناداوان: ببین من شبها رو دوست دارم. صبحها میگیرم میخوابم. من اصلا از نور و روشنایی خوشم نمییاد. من برعکس همهام.
لولو: آهاان. فهمیدم کارت چیه. بچهها شما هم فهمیدین. اون کیه که همه چیز رو خراب میکنه. همه رو اذیت میکنه تازه همه چیز رو هم برعکس دوست داره. بچهها چی حدس میزنین:
{صدای بچهها اگه بود}
لولو: آفرین درست حدس زدین. ناداوان تو دیوی هستی.
ناداوان: ا ا ا ا آره یادم افتاد. من خودم دیوی بودم. ولی عجب طلسمی درست کرده بودما. خودمم یادم نمیاومد چی کارهام. طلسم خوب طلسمیه که خودمم نفهمم.
لولو: حالا زودباش بگو ببینم کلید پنجم کجاست.
ناداوان: بیا اینجاست تو جیبم بود. بیا بگیرش.
لولو: مردم شهر بچههایی که دارین صدامونو میشنوین آمادهاین که در جعبه رو باز کنیم.
{صدای باز کردن کلید}
لولو: اوه اوه مردم شهر این طلسم چه نوری داره داره چشمم رو اذیت میکنه. بذارین بزنم بشکنومش.
{صدای شکستن}
{صدای جادویی}
{صدای شادی مردم}
لولو: بچهها موفق شدیم. با کمک شما طلسم ناداوان دیوی رو شکستیم. آخ آخ روز شد آخ چشمم. عینکم کو. بذار لوبین رو بزنم.
{صدای گذاشتن لوبین}
مردم شهر: لولو لولو لولو لولو.
لولو: ممنونم ممنونم. خجالتم ندین. حالا میشه یکیتون شارژر لوشنلش رو بده به من باید برگردم به استودیوی خودمون. دنا و رها منتظرمن.
کارآگاه: شارژر چی؟ لوشنل؟ این چیه دیگه. من شارژر تایپ c دارم بهش میخوره.
لولو: نه کارآگاه شارژر لوشنل فرق داره. ولی یکی از شما باید داشته باشه.
کارآگاه: مردم کسی شارژر لوشنل داره.
صدای مردم: نه نه ما نداریم.
لولو: ای بابا بذارین زنگ بزنم صاد ببینم. اون گفت اینجا شارژر لوشنل دارین.
{صدای موبایل}
صاد: به سلام لولو. بالاخره شارژر پیدا کردی؟
لولو: سلام. صاد تو که گفتی مردم شهر شارژر دارن. ولی اینجا تو شلغمرود هیچکس شارژر نداره.
صاد: شلغمرود؟ شلغمرود کجاست؟ من گفتم شلمرود.
لولو: چی؟ صاد؟ یعنی چی؟ من این همه اینجا اومدم ناداوان دیوی رو شکست دادم حالا میگی اشتباه اومده بودم.
صاد: آخه اون اولش که با هم حرف زدیم من گفتم شلمرود ولی انگار تو نشنیدی. منم تمام این همه وقت که پادکستت رو گوش میکردم فکر میکردم که تو داری مردم شلمرود رو نجات میدی نه شلغمرود. اصلا حواسم نبود. ببخشید ببخشید. ولی لولو تو خیلی کار بزرگی کردی یه شهر رو نجات دادی.
لولو: ولی آخه من شارژر میخوام.
صاد: من خیلی شرمندهام ببخشید. حالا ایراد نداره. برو شلمرود هم یکسر بزن اصلا شاید اونا هم به کمک تو نیاز داشتن. خدافظ.
لولو: الو صاد صاد؟ ای بابا. حالا شلمرود کجاست.
دکتر: ناراحت نباش جانم. ما کمکت میکنیم . تو به شهر ما کمک کردی ما هم به تو کمک میکنیم که برگردی.
لولو: آخه چطوری؟
دکتر: استودیوتون کجاست جانم؟
لولو: اونور دنیا
دکتر: خب چرا مثل همهی مردم با هواپیما نمیری. حتما باید با لوشنل بری جانم؟
لولو: هان. آخه من که پول ندارم.
حسابدار: خب ما بهت پول میدیم. من حساب کردم اگه همهی مردم شهر نفری یه تومن بهت بدن میتونی بلیط بخری. همه هم راضی هستند و دوست دارن کمک تو رو جبران کنند.
لولو: واقعا؟ ممنونم ممنونم. پس من الآن از رو سایت بلیط میخرم.
نونوا: بیا من برات نون و شیرینی پختم که توی راه هم گشنهات نشه.
گلفروش: بیا این دسته گل رو هم ببرم جونم اونجا بذار تو استودیو که یاد ما بیفتی.
لولو: ممنونم گلفروش چه گلهای قشنگی.
آهنگساز: گوشیت رو چک کنم دوتا پلیلیست از آهنگام رو برات فرستادم که توی راه گوش بدی خوشحال شی.
لولو: آخجون ممنونم آهنگساز. راستی نجار هم اینجاست؟
نجار: آره منم اینجام کارم داشتی؟
لولو: من داشتم فکر میکردم شاید بد نباشه در خونههای مردم رو یه کمی محکمتر کنی که یه وقت دوباره ناداوان دیوی نیاد و طلسمشون کنه.
نجار: فکر خوبیه. راستی ناداوان کو؟
کارآگاه: هیچکس از جاش تکون نخوره. ناداوان ای دیوی بدجنس خودتو نشون بده.
لولو: فایده نداره کارآگاه اون حتما تا حالا رفته یه شهر دیگه. امیدوارم نتونه اونها رو اذیت کنه.
کارآگاه: ای بدجنس. از دستم در رفت. حیف شد.
دکتر :لولو جان برو دیگه به هواپیما نمیرسیها. برو خداحافظ.
لولو: ممنونم الآن میرم بذارین از بچهها هم خداحافظی کنم. بچهها قصهی این فصل لوچیستان هم تموم شد. من الآن باید برم سوار هواپیما شم برم اونور دنیا پیش دنا و رها. خیلی ممنون که برام صداهاتون رو فرستادین. اگه شماها نبودین ما نمیتونستیم ناداوان رو شکست بدیم. البته اگه این صاد دوباره حواس پرتی نکنه. در ضمن یادتون نره برین به سایت داروگ. اونجا همیشه یه سری اتفاق خوب میافته. همیشه هم شما میتونین صداهاتون رو برای من دنا یا رها یا آقای پی یا ستوان ویزبی بفرستین. . من قول میدم خیلی زود با فصل سوم لوچیستان برگردم. ولی تا اون موقع مراقب کشفاتون باشید.